از تتق آمد برون خاتون گل
حلقه باید کرد پیرامون گل
لیلی باغ از نقاب آمد برون
صبح دم برنجد شد مجنون گل
ابر تر دامن به عمدا می کند
گریه ها بر خندۀ موزون گل
باد برهم می زند از نازکی
هر سحرگه اطلس و اکسون گل
حبذا مشاطه ی قوس قزح
تا بدانی عکس بوقلمون گل
با دل من ماند و با روی دوست
اندرون لاله و بیرون گل
ورد بلبل در فراق ورد چیست
ای دریغا حسن روزافزون گل
می به شادی نوش کن ای نیک بخت
بر مبارک طلعت میمون گل
ظلم باشد آب رز بر من حرام
بس گلابی بی وبال از خون گل
شد نزاری فتنه ی مل هم چنانک
بلبل شوریده سر مفتون گل
زهره گو بنواز عود و بازگوی
این نشیط نغز بر قانون گل